معنی اندرونی سلاطین
حل جدول
حرمسرا
لغت نامه دهخدا
اندرونی. [اَ دَ] (ص نسبی) منسوب به اندرون. باطنی و داخلی ضد بیرونی. (از ناظم الاطباء). داخلی. درونی: زاویه ٔ اندرونی (زاویه داخلی). (فرهنگ فارسی معین): تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی ایمن باشد. (مجالس سعدی ص 20).
... که صدق اندرونی را توان دانست از سیما.
سلمان ساوجی.
|| (اِ مرکب) باطن و درون. (آنندراج). || پارچه ٔ کتانی اعلا. (ناظم الاطباء). کتان بهتر. (آنندراج). چادرشب. (از شعوری ج 1 ورق 133). || خانه ای که پشت خانه ٔ دیگر واقعباشد و مخصوص زن و فرزندان و خدمتگزاران است، مقابل بیرونی. (فرهنگ فارسی معین). خانه ٔ مجاور بیرونی خاص مهمانان که زن باشند. سرای پسین. حرمسرا. شبستان. خانه ٔ خاص زنان. حرمخانه. (یادداشت مؤلف).
سلاطین
سلاطین. [س َ] (ع اِ) ج ِ سلطان. (منتهی الارب) (آنندراج): همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی).
یکچند پیشگاه همی دیدی
در مجلس ملوک و سلاطینم.
ناصرخسرو.
و دیگر سلاطین دولت میمون را که خداوند عالم پادشاه عصر... (کلیله و دمنه).
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند بدوران او شروان را خیروان.
خاقانی.
اعدل ملوک و افضل سلاطین. (سندبادنامه). هیچیک از ملوک و سلاطین عالم در حق هیچ پادشاه و... (ترجمه تاریخ یمینی).
ملک حفاظی و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه.
نظامی.
کجا در حساب آورد چون تو دوست
که روی ملوک و سلاطین در اوست.
سعدی.
زاویه ٔ اندرونی
زاویه ٔ اندرونی. [ی َ / ی ِ ی ِاَ دَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) زاویه ٔ داخله. رجوع به زاویه ٔ داخله شود. || زاویه ٔ داخله مقابل زاویه ٔ خارجه از خطهای متوازی. رجوع به التفهیم بیرونی ص 14 و زاویه ٔ خارج... از خطهای متوازی شود.
بلغار اندرونی
بلغار اندرونی. [ب ُ رِ اَ دَ] (اِخ) مشرق وی مِروات است و جنوب وی دریای گزر است و مغرب وی صقلاب است و شمال وی کوه روس است. و این ناحیتی است که اندر وی هیچ شهری نیست، و مردمانی دلیرند و جنگی و باهیبت، و طبعایشان به آن ترکانی ماند که به ناحیت خزر نزدیک اند، و ایشان را با همه ٔ روسیان جنگ است و با همه که از گرد ویست بازرگانی کنند و خداوندان گوسپندان و سلاح وآلات حرب اند. (حدود العالم). و رجوع به بلغار شود.
فرهنگ معین
داخلی، درونی، (اِمر.) خانه ای که پشت خانه دیگر واقع باشد و مخصوص زن و فرزندان و خدمتگزاران است. مق بیرونی. [خوانش: (~.) (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
سرای پیشین، حرمسرا
سلاطین
(تک: سلطان) چیرگان شاهان (اسم) جمع سلطان پادشاهان. جمع سلطان
پاک اندرونی
عمل پاک اندرون
کلمات بیگانه به فارسی
پادشاهان
فرهنگ واژههای فارسی سره
پادشاهان
معادل ابجد
481